-
این روز ها
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 00:29
سبز خیزشی خودجوش در تراکم پر تلاطم سکوت ندا سر داد ! و این بار ... سر سبز است که زبان سرخ را بر باد می دهد...!!!
-
تورم
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 19:17
جیب های باد کرده پر پول نگاه باد کرده ی کاسب آزمند کلکسیون اجناس باد کرده بی مشتری و گلوی باد کرده ی من از بغض *** اغلب شاعران گرسنه بودند حالا گرسنگان همه شاعرند زهی سرزمین مادری ام چه بی شرمانه شاعر پرور است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 مهرماه سال 1387 09:49
خواننده ی فهیم وبلاگ دگردیسی من سرور سرودی متولد 1348 و مادر چهار فرزندم.و این سیاه مشق های شعر گونه حاصل لحظات زیبایی است که هر از گاهی وجودم را سرشار شور می کند.امیدوارم با خواندن آن شما هم در این ثانیه های شورانگیز سهیم شوید.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 شهریورماه سال 1387 17:44
باتو آمدم تا بسیط دشت در نشیط هر رگ درخت با تو آمدم در سماع عاشقانه ی الکترون تا محیط بی کران آسمان لحظه از حضور تو شعور جاودانه یافت بر لبان بسته ام تخم صد ترانه کاشت خیال عارفانه ام حریر شاعرانه بافت
-
ازین سموم که به طرف بوستان بگذشت*عجب که برگ گلی ماندوبوی یاسمنی
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 09:44
پدر........! زخمی باتوم های سی و دو چشمهایش-زندگی اش را باخت تند باد مسموم شصت حتی به من به ذهن کودکانه ام و روح شادمانه ام بی پروا تاخت تندیس های خاک آلودهی سیاست را دیریست بوسیده ام در طاقچه ی تاریک خانه ی ذهنم نهاده ام من غربال تجربه های تلخ را برای همیشه به دیوار حسرت آویخته ام... نه..........! وانداده ام بیهودگی...
-
من....
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 23:42
من... حماسه خوان گلو خسته ی شبهای تحیر و تنهایی با ترنمی که به فریادی درد می ماند دردها را خاک و طرح اندام سکوت را از سنگفرش ذهنهای یخزده پاک می کنم وتو... مکبَر مومن منادی صبح رهایی با خلوص تمام «حی علی الفلاح»را شور انگیز مثل حس نسیم بهاری در تار و پود پیکر پائیز اذان می گوئی در این شبی که وارث صدها هزار تاریکیست...
-
برهوت
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 23:33
آبهای تشنه می روند تا کویر تشنه تر باورها نا بارور مغزهای یائسه در خوابند زایش شریف ذات زاینده! در این هبوط زندگی جایت خالی ست.
-
هو اللطیف
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 22:47
داغ یک گل بوسه به لب پنجره خورد و بدین ضربآهنگ خواب خرگوشی من را آشفت پا برهنه رفتم به زمین احساس رقص باد و گندم خواهش جاری و عطشان درخت لحظه ی ناب هم آغوشی بارن با خاک اوج یک لذت مرموز و عفیف زایش یک گل سرخ. تابش نور به بطن قطره فرَ میلاد مسیحایی یک قوس و قزح من و تکرار خدا حس زیبایی امواج اهورایی پاک جذبه ی پر طپش...